۱۳۸۷ دی ۱۰, سه‌شنبه

هدیه میگفتیم؟


هدیه بهش میگفتیم ما یا که رشوه؟ البت پاری وقتا میگفتیم شیرینی بچه ها. جاهایی که نمیشد رو حرف زد میگفتیم زیر میزی. ولی یادم نمی آد که تاحالا شنیده باشم هدیه، یا که گفته باشم، یا که...

حکما اینم از اختراعات جدیده ی جمهوری ولایتی است.
آآآآآآی مردم!! بدانید و آگاه باشید که از این پس در دستگاه دولتی ایران بجای رشوه که استغفرالله کسی حتی بلد نیست با چه ر ِ ای نوشته میشود این چیز هچل هفت، میگویند هدیه. خدا را چه دیدی، بلکن به زودی به خاطر پیوند عمیقی که بین دولت و مردم وجود دارد این واژه به میان مردم کوچه و بازار هم برسد... پس اگر کسی خواست هدیه ای به شما بدهد، حالا به هر عنوانی که میخواست شما را فریب بدهد، تولد بود یا که سالگرد، شما گول آن از خدا بیخبر را نخورید که لا شک فیه درخاست نامشروعی از پی آن هدیه خواهد بود...

میگویی این مزخرفات چیست که سر هم کرده ای؟ میگویی بیخوابی به ات فشار آورده هضیان میگویی؟ والله اگر چنین باشد. خبرش را فلفور با چشم خودت ببین. البته خودت متوجه میشوی که کل خبر آشوبی است از بیلیاقتی. ولی دو خط اول شاهکاری بود برای خودش. جناب رئیس به آن یکی رئیس پیشنهاد میکند که بیا و حرام خدا را به ما نده، ما هم نگیریم!!!
خداوندا، مگر دین به لغت تغییر میکند که اسمش که شد هدیه حلال باشد؟ مگر اینها که هستند که حرام را نابجا حلال بگیرند؟

باز برو بگو اینا مسلمونن و دین را حاکم کرده اند. باز برو بگو ... ولش کن...

هیچ نظری موجود نیست: