۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه

اخلاق مداری


امروز تو کارخونه ای‌میل آمد که  مرام‌نامه (ترجمه کود آو کانداکت) شرکت عوض شده، همه کارکنا ۲ روز فرصت دارن که بخوننش و امتحان بدن از روش. یک سری انیمیشن درست کرده بودن که مرام‌نامه رو مرور می‌کرد و بعد مثال می‌زد که مثلا در این شرایط چی‌ می‌شه و شما به عنوان یک کارمند شرکت چطور باید رفتار بکنید. و بعدم یک سوال ساده می‌پرسید که یعنی بخون بعد جواب بده. 

در نیم ساعت طلایی یک درجه به انسانیت‌ام اضافه شد. قشنگ احساس می‌کنم آدم بهتری هستم بعد از خوندن‌ش. 

خیلی عالی بود. وقتی با خودم فکر می‌کنم که چطور اخلاق و بیزینس رو اینطور ظریف کنار هم گذاشتن که بدون اینکه به هیچ کدوم آسیب برسه کنار هم قرار بگیرن واقعا ذوق می‌کنم. بعد یاد شرایط مشابهی که پیش اومده بود در طی این ۳ ماه گذشته افتادم، و فهمیدم که همکارا <همه> دقیقا طبق این مرامنامه عمل کردن، و لذت بردم. 

بعد به یاد ایران افتادم و واقعا افسوس خوردم. ایرانی‌ای که ادعای مسلمانی می‌کنه و ادعای عرفان اخلاقی می‌کنه، در مقابله با جامعه مدرن و فرصت‌ها و تهدید‌های اخلاقی واقعا بد عمل کرده. بد. واقعا وقتی می‌بینم که این مرام‌های اینا چقدر تو جامعه‌شون ریشه کرده و چقدر جامعه ما تو ایران دوره از این مرحله، انگشت به دهن می‌مونم. 

یک بار تو ایران اپن ما تلاش کردیم که یک مرام‌نامه بنویسیم برای مسابقات. اتفاقی که افتاد این بود که یک متن نوشتیم که عملا تنها کاربردش تبرعه کردن ما (یعنی برگزار کننده‌ها) از نقص‌های احتمالی بود. در حدی که بعضی از شرکت‌ کننده‌ها بهشون بر خورده بود این موضوع.  الان از خودم خجالت می‌کشم که تو کاری نقش داشتم که اینقدر غلط بوده. البته اون موقع ۱۹-۲۰ سالمون بیشتر نبود و اصلا آدم نبودیم... 


فردا یک کپی ازش تهیه می‌کنم. 

-------------------
در ادامه کمی بی‌ربط: دیشب متن رضا امیرخانی رو در مورد زلزله اخیر آذربایجان خوندم.  در کل نظر مثبتی داشتم نسبت بهش، ولی. 
ولی آخرای متنش پیشنهاد داده که مثلا ایده‌ی خوبیه که مدیریت بحران رو بدیم به مدیر فلان معدن. این به نظر من صحیح نیست. همون‌طور که آدمای ۲۰ ساله نباید مرامنامه بنویسن، همونطور که بچه ۱۸ ساله نباید بشه فرمانده لشکر، همونطور که قصاب نباید تیغ جراحی دستش بگیره.

ایران بعد از انقلاب دائم داره همین اشتباه رو تکرار می‌کنه. تا کی بخوایم جلوش رو بگیریم؟ نمی‌دونم.