۱۳۸۷ آذر ۲۰, چهارشنبه

هراس


تلی از کتاب در برابر خودم میبینم و اندیشه کتابخانه های بسیار ناخوانده را دارم. با خود میگویم : خدایا چقدر کتاب هست که باید بخوانم. بعد به فکر تنبلی و تن پروری ام می افتم. غصه ام میگیرد از زمانهایی که تا به حال تلف کرده ام و هراس برم میدارد از زمانهایی که میدانم تلف خواهم کرد.
خدایا چه کنم.

هیچ نظری موجود نیست: