۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

عشق است


بشنوید که جناب لسان در توصیف بهشت(ی) چی فرموده اند:

شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری
یاران صلای عشق است گر می​کنید کاری

چشم فلک نبیند زین طرفه​تر جوانی
در دست کس نیفتد زین خوبتر نگاری

هرگز که دیده باشد جسمی ز جان مرکب
بر دامنش مبادا زین خاکیان غباری

چون من شکسته​ای را از پیش خود چه رانی
کم غایت توقع بوسیست یا کناری

می بی​غش است دریاب وقتی خوش است بشتاب
سال دگر که دارد امید نوبهاری

در بوستان حریفان مانند لاله و گل
هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری

چون این گره گشایم وین راز چون نمایم
دردی و سخت دردی کاری و صعب کاری

هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی
مشکل توان نشستن در این چنین دیاری

کی میگه عارف دل نداره؟
بشمر
....

هیچ نظری موجود نیست: