۱۳۸۷ دی ۱۳, جمعه

پایبندی


امروز داشتم برا خودم به اهمیت پایبندی به اصول اخلاقی و جوانمردی فکر میکردم. یاد رستم و شغاد افتادم و به نظرم رسید که از زال با آنهمه تدبیر و معرفت و حیلت بعید بوده که کودکی را با چنان طالع نحسی که اخترشناسان جملگی هشدار داده بودند که: شکست اندر آرد بدین دستگاه، رها کند که زیر بته اجنبی بار بیاید. خب معلوم است دیگر که اینچنین میشود؛ وقتی کابلی را برای تربیت کودک انتخاب میکنی نباید انتظار داشته باشی که از اصول جوانمردی بویی ببرد.
حالا وسط این همه فکر یاد معلم عزیزم امیر پویان شیوا افتادم و برادر بزرگش که دو نفری به ما این چیزها را یاد میدادند، و آن امتحان های باصفا شان.

باز به نظرم رسید که خب حالا فرض کن آدم به این اصول پایبند نباشه، چی میشه مگه؟ با خودم میگم که خب اگه به هیچ چیز پایبند نباشی میشی شغاد، حتی رستم زمان هم از گزندت در امان نمیمونه.

بعد یاد جناب دکتر آشتیانی می افتم که وقتی بعد از فارق التحصیلی همراه دوست بیمعرفتم به حضورشان رسیدیم، مرا پند دادند که به یک دین پایبند شوم. گفتند که دینش مهم نیست. فقط پایبندی اش مهم است.

هیچ نظری موجود نیست: