۱۳۸۷ دی ۳۰, دوشنبه

بیرحمی یا عدالت


دنیا بسیار بیرحم است. بسیار و بسیار. من این را دوست ندارم. از اینکه ناچارم این بیرحمی ها را تحمل کنم هم ناراحتم.

من نمی دانم بشر چرا به دنبال عدالت است، درحالی که چیزی با این مسلک در این دنیا وجود ندارد. این فقط آرزوی ماست. تلاش ماست. بشر خودش ممکن است به خودی خود عدالتی را پدید بیاورد ولی در جایی که تاثیرات محیط بر سیستم را نیز در نظر بگیریم دیگر فقط بیرحمی است که حکومت میکند.

این عطش بشر برای منجی چیست؟ چرا همیشه با این فکر که کسی می آید که از ما برتر است، از ما توانایی های روحی بیشتری دارد و بر شرارت طبیعت و بشر غلبه میکند و عدالت را به همراه خود می آورد؛ خود را آرام میکند؟

چرا آرزوهای نوع بشر هیچ گاه با امکاناتش تناسبی ندارد؟ چگونه در طول اعصار در حالی که فقط بیرحمی دیده، آرزوی عدالت را در سر میپروراند؟
اصلا چگونه این ایده به ذهنش رسید که عدالت را معنا کند؟ ها. همین. عدالت چیست؟ آیا همین بیرحمی طبیعت است که بعد از زراندود شدن به نمایش گذاشته میشود و برای فریفتن مردمان دون به کار می آید؟

هیچ نظری موجود نیست: