۱۳۸۷ آذر ۵, سه‌شنبه

مرگ مولف

چند وقت پیش با تئوری مرگ مولف آشنا شدم. کلیت قضیه اونطوری که من فهمیدم این است که این تئوری میگوید وقتی شخص مولف نوشته ای را می نویسد دیگه بعد از آن نظراتش هیچ اهمیتی ندارد. و برای همین میگویند که مولف میمیرد. در این صورت آن چیزی که اهمیت پیدا می کند نوشته و خواننده است. که در یک نگاه افراطی نقش نوشته را هم نادیده میگیرند و میگویند که این خواننده است که نوشته را در جریان خوانش فعال میکند و به آن در عالم فکر خود با توجه به پیش زمینه ذهنی و تجربیاتش وجود می بخشد.
خلاصه این تئوری در فرایند تاثیر گذاری و انتقال معنا به نقش خواننده اهمیت فراوان میدهد و سعی میکند که نقش خواننده را بزرگ کند.
البته مسلما بر این تئوری نقدهایی وارد است و این تئوری به صورت قطعی مورد پذیرش واقع نشده. برای مطالعه بیشتر می توانید به سایت دکتر محمود فلکی مراجعه کنید.

آشنایی با این تئوری مرا به یاد قرآن خودمان انداخت. با خودم گفتم شاید راز اعجاز قرآن بخش عظیمیش را با این تئوری بتوان بیان کرد.

خلاصه به ذهنم رسید که بشینم یک بار با در نظر گرفتن مرگ مولف قرآن را بخوانم ببینم چه حسی بم دست میدهد

۲ نظر:

Saman Abdollahi گفت...

in ghazie be in bastegi dare ke hadaf az neveshtan chi bashe, age hadaf enteghale yek payame moshakhas va na hich chize digari bashad nabayad har bardashti az matn kard va momken ast ke be hozoore moallef ehtiaj bashad, vali gahi hadaf in ast ke harkasi motanaseb ba roohiatash payame makhsoose khodash ra begirad, dar insoorat marge moallef bela mane' ast:D

آرش گفت...

خب این در صورتی است که مولف خود را به نوشته اَتَچ کند و به همه بگوید که از متنش بر داشتی جز آنچه او می پسندد نداشته باشند