۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۵, جمعه

ناامیدی


نا امیدی ام برای بهبود وضعیت در حدی است که انگیزه ی حرکت مدنی ندارم. اعتقاد دارم که این نظام برپایه دروغ بنا شده و چیزی که با دروغ ساخته شود روزی فرو خواهد ریخت. میدانم که این نظام بر پایه ایدئولوژی ناصوابی بنا شده و این گونه نمی تواند ادامه بدهد.
برای انتخاب میگویند که نشستن و دست روی دست گذاشتن فایده ای ندارد، هرچه نگاه میکنم انسان سالمی نمی بینم که کاندید شده باشد. میگویم که اینها همگی سرشان در یک آخور است، میگویند که نه این چنین نیست. آن دیگری گاهی سرش را آخور بیرون میکشد و به اطرافیان نگاهی می اندازد.

من با این وضعیت مخالفم. چرا باید با رفتن و شرکت در انتخاب رئیس برای اداره این آشفته بازار بیعت خودم را با این ناجوانمردان گرگ صفت نشان بدهم؟

هیچ نظری موجود نیست: