۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۲, شنبه

کتاب شعر


گفته بودم که ذوق و قریحه هنری در وجود من نزدیک
بود که به کلی از بین برود. و این به خاطر این بود که در دوران رشد، یعنی از دوران راهنمایی، به جای اینکه به پرورش این توانایی ها بپردازم، وقت خود را در آزمایش گاه ها و کارگاه ها سپری کردم.

وقتی که از دست داده ام باز نمی گردد. چند سالی است که تصمیم داشتم با تلاش و توجه به هنر، دوباره این بعد وجودی ام را زنده کنم.

در این میان سخت ترین قسمتش -در نظر من- پرداختن به شعر و ادبیات است. به طرز وحشتناکی مفهوم بعضی شعرها را درک نمی کنم. واقعا درک نمیکنم هااا.
حالا یک کتاب شعر در دست دارم که با وجود اینکه شعرهایش را نمیفهمم ولی به دلایل دیگری دوستش دارم. قصد دارم که با ممارست معانی موجود در آن را کشف کنم.

اگر گشایشی حاصل شد، خبرتان میکنم.

هیچ نظری موجود نیست: