۱۳۸۸ فروردین ۲۶, چهارشنبه

فریاد


در سینه ام حرف بسیار است و اینجا مجالی نیست.

خیلی چیزا هست که در دهان میماند و بر زبان نمی آید.

این احساس شایسته ی سکوت نیست، فریاد میطلبد. ولی نه در اینجا. در آغوش مهربان یار باید که فریاد کرد.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

وقتی که فریاد میزنی، دیگران برایت آه می کشند و تو را احساساتی می خوانند و مردانگیت را چون چنین احساس خود را عیان نموده ای، از تو دور می دانند. در صورتی که این آنها هستند که از انسانیت دورند.... کجا باید به دنبال آن کس بود که تو را از احساست بخواهد و احساست را از تو...کجاست آن یار؟ کجاست آن؟ کجاست؟ کجا؟ ک؟...؟...؟...؟
(ما که مردیم در پی یافتنش. تو اگر یافتی، خوشت باد، سلام ما را هم برسان...)

سروش