۱۳۹۱ آذر ۱۴, سه‌شنبه

آن لحظه‌های تردید



صحنه: 
اتاق کنفرانس. استاد راهنما به همراه مشاور نشسته‌اند و سراپا گوش به صحبت تو.
تو هم آخرین دست‌آورد‌های غرورآفرین کارت را شرح می‌دهی. 

در حین توضیح اسلاید اصلی، یک دفعه از خودت می‌پرسی چرا؟ چرا دارم این کار را انجام می‌دهم. 

تصور کن که تمام هیجانی که در صدا و چهره‌ات بوده ناگهان از بین برود.
پشت به آنها، رو به تصویر، چند جمله دیگر حرف می‌زنی تا حال بگذرد. 

هیچ نظری موجود نیست: