۱۳۹۱ خرداد ۲۵, پنجشنبه

خانه جدید


یک اتاق جدید پیدا کردم. امروز می‌روم تا قرارداد را امضا کنم و ماه بعد هم این اتاق ۲ متری را ترک می‌کنم و می‌روم برای ماجراهای جدید، در خانه جدید. 

داشتم با خودم فکر می‌کردم که چقدر همه دنبال خانه می‌گردند و چقدر من ۱ ساعت گشتم و پیدا کردم. ساعت ۲ بعد از ظهر یکی از بچه‌های اینجا به من گفت که همچین‌ جایی رو دیده، روز بعد من قرار گذاشتم و الان که یک هفته هم نگذشته می‌خواهم قرار داد امضا کنم. 
با خودم که فکر می‌کنم من برای خرید کردن هم همینطور بوده‌ام همیشه. اولین ایتمی که در مغازه ببینم و خوشم بیاید می‌خرم. در مقابل اکثر دوستانم که قبل از خرید هر چیزی، تمام بازار را زیر و رو می‌کنند و تحقیقات میدانی کامل انجام می‌دهند و نرخ مغازه‌ها را روی نمودار با هم مقایسه می‌کنند و بعد تصمیم می‌گیرند؛ من خیلی به صورت رادیکال، هیچ وقت تحقیق نمی‌کردم برای خرید چیزی. و این موضوع فقط به خرید ختم نمی‌شود، در باقی انتخاب‌های زندگی هم همینطور عمل کرده‌ام. اولین فرصت که حداقل‌های من رو برآورده کند، انتخاب می‌شود. تا به حال هیچ‌ وقت از این شیوه پشیمان نبوده‌ام. در واقع خیلی هم راضی بودم. چون با عمل‌کرد من، ممکن بود گاهی فرصت‌های بهتر را از دست بدهم، ولی موضوع این است که هیچ وقت نمی‌فهمی که فرصت بهتری هم بوده. و نکته دوم این است که کسانی که تحقیقات طولانی مدت انجام می‌دهند، خیلی از فرصت‌هایشان را از دست می‌دهند. همیشه دوستانم را می‌دیدم که فرصت برابر با من داشتند ولی با تعلل از دست دادند... 

حالا این بار هم باید صبر کنم ببینم که چقدر این شیوه باری به هر جهت و هرچه پیش آمد خوش آمد من چطور نتیجه می‌دهد. 
خانه جدید، هم‌خانه‌ای‌های جدید، ماجراهای جدید. 

هیچ نظری موجود نیست: